سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاوران کتاب

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، سومین نشست «عصر تجربه» ، دیروز، 30 تیر، با حضور رضا امیرخانی، نویسنده آثاری مانند «ارمیا»، «ناصر ارمنی»، «من او»، «داستان سیستان»، «نشت نشا»، «بیوتن»، «سرلوحه‌ها»، «نفحات نفت»، «جانستان کابلستان» و «قیدار»، احسان عباسلو (دبیر نشست) و جمعی از علاقه‌مندان به ادبیات برگزار شد.

امیرخانی در ابتدا تعریفی از «داستان» ارایه داد که به گفته خودش تعریف اصیلی از آن است و با بسیاری از تعاریف معمول تفاوت دارد. وی داستان را آن متنی همراه با تعلیق دانست که مخاطب در حین خواندنش برای این‌که بداند در ادامه چه اتفاقی می‌افتد مشتاق باشد و نتواند کتاب را به راحتی زمین بگذارد. امیرخانی با بیان این تعریف افزود: برای من عناصری مانند روایت، پیرنگ، شخصیت‌ها و خط داستانی موضوعات فرعی هستند و همواره سعی می‌کنم داستانی پرکشش بنویسم.

وی افزود: داستان یکی از علوم گزاره‌ای نیست که قابل آموزش باشد. داستان‌نویسی مهارتی است که باید پرورش داده شود. در نگاه من داستان‌نویسی مانند رانندگی است. داستان‌نویس هم مانند راننده می‌داند این مَرکب را چگونه براند اما ممکن است از اجزای داخلی و چگونگی کارکرد آن اطلاع نداشته باشد.

این نویسنده بعد از بیان این تعریف به سوالات حاضران در نشست درباره تجربه‌های گوناگونی که تاکنون در نویسندگی به دست آورده سخن گفت. روایت واقعیت در داستان و لزوم پایبندی به واقعیت نخستین موضوعی بود که امیرخانی درباره آن چنین گفت: در داستان‌های واقعی و غیرواقعی بخش ذوقی در یک حد مشخص وجود دارد و مواجهه من با واقعیت‌ و فراواقعیت تفاوتی ندارد. نکته مهم عناصر زیبایی‌شناختی است که باید رعایت شود و توصیف صرف واقعیت، متن را به یک مقاله نزدیک‌تر می‌کند تا رمان.

وی یکی از عادت‌های خود را در نویسندگی «نُت برداری» معرفی کرد و درباره تجربیات خود گفت: نوشتن داستان کار مهمی نیست. بعضی‌ها داستان‌ می‌نویسند و با استقبال مواجه می‌شود اما برخی با این شانس مواجه نمی‌شوند. به هر حال هر نویسنده‌ای بعد از مدتی متوجه می‌شود که چه شیوه‌هایی به او کمک می‌کنند. من یاد گرفته‌ام که اگر ننویسم مطالب زیادی از یادم می‌رود به همین دلیل است که همیشه نُت‌برداری می‌کنم، هرچند حدود یک درصد مطالبی که تاکنون نوشته‌ام در نویسندگی به کارم آمده است. نویسندگان زیادی همین کار را می‌کنند. مثلا نویسنده رمان «پرندگان خارزار» هر فصل از کتاب را با توصیف طلوع و غروب خورشید آغاز کرده و در مصاحبه‌ای گفته بود که از سال‌ها پیش از شروع این کتاب، می‌دانسته که روزی رمانی با این موضوع می‌نویسد و از همان زمان توصیفات مختلفی را درباره طلوع و غروب یادداشت کرد. در زمان نوشتن این رمان، او 400 توصیف مختلف از طلوع و غروب در دست داشت که در رمانش آن‌ها را به کار گرفته است.

نویسنده رمان «قیدار» در پاسخ به سوال یکی از حاضران در نشست، سخنانی را درباره پایان‌بندی داستان‌ها بیان کرد. وی با بیان این‌که هیچ داستان عمیقی وجود ندارد که پایان کاملا بسته داشته باشد، اظهار کرد: داستان زندگی «آناکارنینا» در پایان کتاب کاملا بسته شد؛ داستانی که از انحراف آنا شروع می‌شود و به مرگش می‌انجامد اما سرنوشت «ورونسکی»، شخصیت دیگر داستان، در پایان رمان مخاطب را به فکر فرو می‌برد و حتی می‌توان رمان دیگری درباره او نوشت. من عقیده دارم داستان عمیق اثری است که بتواند سوالات زیادی را در ذهن به وجود بیاورد نه این‌که بکوشد به همه سوال‌ها پاسخ دهد.

امیرخانی خود را نویسنده‌ای شخصیت‌نویس دانست و گفت: من به شخصیت‌های قوی در داستان علاقه دارم و به همین دلیل است که معمولا در خط سیر داستانی ضعیف هستم. برای من درآوردن لحن شخصیت مهم‌ترین بخش در داستان است و تا وقتی که لحن شخصیت را به دست نیاورم نمی‌توانم داستان را به خوبی به پیش ببرم. در حالی بسیاری از نویسندگان این گونه نیستند. در رمان «تس» اثر توماس هاردی، مخاطب مدتی بعد از خواندن داستان، چهره «تس» را به یاد می‌آورد نه لحن او را.

وی ادامه داد: من 20 سال پیش متفاوت از امروز می‌نوشتم. من در سن چهل سالگی هستم و فکر می‌کنم تا پایان زندگی فرصت زیادی برای نوشتن رمان ندارم. به همین دلیل وقتی شروع به نوشتن داستان می‌کنم نمی‌توانم به کار دیگری فکر کنم. داستان‌نویسی این‌طور نیست که هر وقت اراده کنی بتوانی بنویسی، پس وقتی شروع می‌کنی باید بی‌وقفه ادامه دهی.

تجربه‌گرایی در نویسندگی موضوع دیگری بود که امیرخانی در ادامه به آن پرداخت و در پاسخ به این سوال که «آیا نویسنده می‌تواند درباره تجربه‌ای که زیست نکرده بنویسد؟» گفت: من نویسنده‌ای تجربه‌گرا هستم و نوشتن درباره آن‌چه تجربه نکرده‌ام برایم سخت است. همواره دنبال تجربه‌های جدید هستم و عقیده دارم وقتی تجربه یک فرد با عموم مردم متفاوت باشد می‌تواند آن را در قالب یک رمان بنویسد. احساس هم‌ذات‌پنداری با شخصیت‌ها هم به نویسنده کمک می‌کند داستان بهتری خلق کند. فکر می‌کنم لازم است نویسنده‌ها تا می‌توانند کتاب‌ بخوانند و فیلم ببینند با این هدف که داستانی متفاوت از دیگران خلق کنند.

وی درباره مسیری که برای داستان‌نویس شدن پیموده  گفت: زمانی شروع به نوشتن کردم و سال 74 و در سن 22 سالگی، ماحصل آن در حجم یک رمان شد که «ارمیا» نام گرفت. این کتاب را خیلی راحت از سوی یک ناشر غیرحرفه‌ای چاپ کردم اما در آن موقع من یک نویسنده نبودم. «ارمیا» با شمارگان سه هزار نسخه در 6 سال هم به طور کامل فروش نرفت. ناشر به جای حق‌التالیف، 300 جلد کتاب به من داد و برای فروش آن‌ها را پیش یک کتابفروش بردم و او گفت فروش کتاب کار توزیع‌کننده است.

وی ادامه داد: کتاب را پیش معتبرترین پخش کننده کتاب تهران بردم و گفتم «استاد امیرخانی را می‌شناسی؟ کتاب جدیدش منتشر شده است.» این‌طور شد که ناشر قبول کرد کتاب را چاپ کند. در آن زمان کتاب خیلی خوب فروش نرفت، اما در سال‌های اخیر که شناخته‌ شده‌ام همان کتاب بدون تغییر بارها تجدید چاپ شده است.

این نویسنده همچنین زبان فارسی را در معرض انقراض دانست و گفت: در گذشته کشورهای مختلفی به زبان فارسی تکلم می‌کردند اما امروزه بسیار محدود شده است. سرود ملی پاکستان فقط یک کلمه غیرفارسی دارد، اما اقبال لاهوری امروز در آن‌جا غریبه است چون دیگر کسی این زبان را نمی‌شناسد. فارسی در شرایطی زنده می‌ماند که زایا باشد.

امیرخانی با کتاب «اِرمیا» جوایزی از جمله «برگزیده جشنواره آثار 20 سال دفاع مقدس» و «تقدیر شده در نخستین دوره جشنواره مهر» و «دومین جشنواره دفاع مقدس» را از آن خود کرده است.

http://www.ibna.ir/vdciq5az5t1ay32.cbct.html


 18 تیر روز ادبیات کودک و نوجوان
منصور واعظی ـ دبیر شورای فرهنگ عمومی ـ از نام‌گذاری 18 تیرماه، روز درگذشت مهدی آذریزدی، به عنوان «روز ادبیات کودکان و نوجوانان» در تقویم خبر داده؛ این در حالی است که نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان از این انتخاب اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند.

 پیش‌تر نیز در چند سال پیش، نام‌گذاری روز درگذشت شهریار به عنوان روز شعر و ادب فارسی در حالی اعلام شد که اهل قلم از این موضوع بی‌اطلاع بودند و می‌گفتند هیچ‌گونه مشورتی با آن‌ها صورت نگرفته است. البته انتخاب گزینه‌ی روز درگذشت شهریار به عنوان روز شعر و ادب فارسی با مخالفت بسیاری از اهل فرهنگ و قلم همراه بود و هرچند به نظر می‌رسد انتخاب روز درگذشت مهدی آذریزدی به عنوان «روز ادبیات کودک و نوجوان» چنین مسأله‌ای را در پی نداشته باشد؛ اما نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان با اشاره به مشورت نشدن با آن‌ها، معتقدند، باید قبل از این‌گونه تصمیم‌گیری‌ها، مشورت‌های لازم انجام شود تا بعد از اعلام تصمیم، همراهی دیگران را در پی داشه باشد.
مجید راستی ـ رییس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان با اظهار بی‌اطلاعی از انتخاب روز درگذشت مهدی‌ آذر‌‌یزدی به عنوان روز ادبیات کودک و نوجوان، گفت: من از این انتخاب بی‌اطلاع‌ام و مشورتی هم صورت نگرفته است.
او درباره این انتخاب گفت:‌ من فکر می‌کنم انتخاب روزی به عنوان روز ادبیات کودک و نوجوان خوب است؛ اما ای‌ کاش از نهادهایی که دست‌اندرکاران ادبیات کودک و نوجوان هستند، مشورتی صورت می‌گرفت. این‌گونه تصمیم گرفتن‌ها هرچند که تصمیمات خوبی باشند؛ اما شکل مناسبی ندارد.
راستی افزود:‌ لااقل باید‌ هم‌فکری و نظرخواهی صورت می‌گرفت و همین خوب است که شما به عنوان خبرنگاران این حوزه جویای این خبر بعد از تصمیم باشید.‌ حتا برای ایجاد حس و حال مناسب‌، خوب بود قبل از تصمیم، فضایی ایجاد می‌شد، چند گزینه مطرح می‌شد و بعد تصمیم‌گیری می‌شد. خوب بود گزینه‌های مختلفی مطرح شود و قطعا نام مهدی آذریزدی هم یکی از این گزینه‌ها بود؛ اما ما می‌توانستیم گزینه‌های دیگری هم داشته باشیم. باید روی این اسم‌ها نظرسنجی می‌شد و بعد یکی انتخاب می‌شد. من فکر می‌کنم باید این روند طی می‌شد، حتا اگر بعد از آن باز هم نام مهدی آذریزدی انتخاب می‌شد.
راستی در ادامه گفت: من این خبر را از شما می‌شنوم و دست کم خوشحال‌ام که در حوزه ادبیات کودک و نوجوان فکر می‌کنند. البته برای حوزه کودک و نوجوان باید با کسانی که حق و حقوقی در این حوزه دارند‌، گفت‌وگو شود.
مصطفی رحماندوست نیز در گفت‌وگو با ایسنا ار انتخاب این روز اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت: خیلی خوب است که روزی به نام ادبیات کودک و نوجوان نام‌گذاری شده است؛ اما من از این موضوع اطلاعی نداشتم و مسلما قبل از این انتخاب، کار کارشناسی هم انجام نشده؛ اما روز بدی انتخاب نشده است.
این شاعر و نویسنده کودکان و نوجوانان در پاسخ به این‌که نظر او درباره‌ی انتخاب روز درگذشت مهدی آذریزدی به عنوان روز ادبیات کودک و نوجوان چیست، گفت: معمولا وقتی روزی را به نام کسی می‌گذارند، به بدی و خوبی آن فکر نمی‌کنند؛ به این فکر می‌کنند که موضوعیت داشته باشد و به نظرم، انتخاب این روز موضوعیت دارد. آذریزدی نویسنده‌ای قدیمی است و آثار خوبی دارد.
او افزود: شاید اگر کار کارشناسی انجام می‌شد، همه متفقا از او دفاع می‌کردند و با شادمانی در این انتخاب شرکت می‌کردند؛ اما اکنون برخی فکر کنند آن‌هایی که این روز را انتخاب کرده‌اند، خودشان هم در این انتخاب و در برنامه‌های آن شرکت می‌کنند.
همچنین محمدرضا سرشار از انتخاب روز درگذشت مهدی آذریزدی به عنوان روز ادبیات کودک و نوجوان بی‌خبر بود و به خبرنگار ایسنا گفت: در این زمینه با من مشورتی نشده است و من اطلاعی از این موضوع ندارم. اما این را می‌دانم که برای این‌گونه تصمیمات خوب است قبلا با تشکل‌های قانونی که با کتاب و ادبیات مرتبط هستند و با چهره‌های شاخص این حوزه مشورت و رایزنی شود تا نتیجه بهتر شود.
این نویسنده در پاسخ به این‌که نظرش درباره انتخاب روز درگذشت مهدی آذریزدی به عنوان روز ادبیات کودک و نوجوان چیست، گفت: من در این زمینه نظر دارم؛ اما آن را در رسانه‌ها مطرح نمی‌کنم.
سرشار در ادامه در پاسخ به این‌که نظرش در زمینه انتخاب روزی برای ادبیات کودک و نوجوان چیست، گفت: اگر انتخاب این روز حساب‌شده و با رعایت همه جوانب باشد، اشکالی ندارد؛ اما اگر بنا باشد یک عده‌ای در اتاق‌های بسته و بدون مشورت با تشکل‌ها و افراد آشنا با آن مقوله تصمیم بگیرند، به احتمال زیاد، آن تصمیم مطلوب نخواهد بود.
بیوک ملکی هم از این تصمیم بی‌خبر بود و درباره‌ی این انتخاب گفت: من از این موضوع اطلاعی ندارم و معمولا در کشور ما هم رسم نیست که مشورتی انجام شود و مدیران خودشان تصمیم می‌گیرند. این نویسنده و شاعر ادبیات کودک و نوجوان درباره‌ی مهدی آذریزدی گفت: آذریزدی یکی از نویسندگان بزرگ این کشور است که آثار تأثیرگذاری را خلق کرده و هنوز هم آثار او مخاطب دارد و شاید آثار او جزو کتاب‌های پرفروشی باشد که چند نسل هم آن‌ها را خوانده‌اند و این اسم در ادبیات ما ماندگار شده است. این خوب است که ما بزرگان را از نظرمان دور نکنیم و کسانی چون محمود کیانوش، عباس یمینی شریف و دیگران را فراموش نکنیم. اما یک مدیر به طور طبیعی نباید یک دفعه تصمیم بگیرد.
او سپس در پاسخ به این‌که به نظر او بهترین گزینه برای روز ادبیات کودک و نوجوان چه روزی است، گفت: نمی‌شود بهترین گزینه را مطرح کرد؛ چون ما آدم‌های زیادی را در این حوزه داریم. شاید اصلا خوب نباشد روز درگذشت یا تولد شخص خاصی را به عنوان روز ادبیات نامید. این نوع انتخاب مسائل زیادی را مطرح می‌کند. برای این‌گونه موارد باید گروهی باشد که معیارهایی را درنظر بگیرد و بر اساس نظر اکثریت، تصمیم‌گیری کند.
بیوک ملکی تأکید کرد: باید مشخص شود معیار انتخاب یک شخص چیست؟ آیا معیار ما این است که کتاب نویسنده پرفروش بوده یا او در جریان ادبیات کودک اثرگذار بوده است. این معیار انتخاب باید بیان شود تا انتخاب ما دقیق‌تر باشد.
به گزارش ایسنا، مهدی آذریزدی، به گفته‌ی خودش، متولد آخرین روزهای سال 1300 در خرمشاه یزد بود، که‌ 18 تیرماه سال 88 در سن 88سالگی در بیمارستان آتیه‌ی تهران درگذشت و 21 تیرماه پس از تشییع از مسجد حظیره، در حسینیه‌ی خرمشاه یزد در نزدیکی محل زندگی‌اش به خاک سپرده شد.
آثاری از جمله «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب»، «قصه‌های تازه از کتاب‌های کهن»، «گربه‌ی ناقلا»، «گربه‌ی تنبل»، «مثنوی» (برای بچه‌ها)، «مجموعه‌ی قصه‌های ساده» و تصحیح «مثنوی» مولوی (برای بزرگسالان) از او به یادگار مانده‌اند.
آذریزدی که او را پرتیراژترین نویسنده‌ی تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران می‌دانند، در مجموع، بیش از 20 عنوان کتاب برای بچه‌ها نوشته است.

  ترجمه فارسی رمان «دروغ‌هایی که گفتیم» اثر «دایان چمبرلین»، نویسنده آمریکایی، منتشر شد. نویسنده در این رمان روابط خانوادگی دو خواهر را روایت می‌کند که والدین خود را از دست داده‌اند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، این کتاب با عنوان «The lies we told» در سال 2010 میلادی به قلم دایان چمبرلین منتشر شد. دو شخصیت اصلی این داستان خواهرانی هستند که ارتباط نزدیکی با هم دارند و بعد از مرگ والدین‌شان این ارتباط نزدیک‌تر هم می‌شود، اما به تدریج دروغ‌هایی که آن‌ها به هم می‌گویند وضعیت زندگی‌شان‌ را تحت تاثیر قرار می‌دهند.

چمبرلین نویسنده آمریکایی، نگارش نخستین رمانش را در سال 1989 آغاز کرد، اما این رمان چهار سال بعد با عنوان «ارتباطات خصوصی» راهی کتابفروشی‌ها شد. او در اغلب رمان‌هایش بر روابط انسانی تمرکز دارد و در بسیاری از مواقع درباره ارتباطات و پیچیدگی‌های روان‌شناختی اعضای یک خانواده می‌نویسد.

از وی تاکنون 24 رمان منتشر شده است. «اعترافات تکان دهنده یک ماما» نیز عنوان رمان دیگری از چمبرلین است که ترجمه آن در ایران به کتابفروشی‌ها راه یافته است.

در بخشی از این کتاب آمده است: «هر خانواده‌ای داستانی دارد که از بس گفته و بازگفته می‌شود قطعی و انکارناپذیر به نظر می‌رسد. داستانی حک شده بر سنگ خارا... ارکان داستان خانواده من از این قرار است: پدر و مادرم را غریبه‌ای نقاب‌دار به قتل رساندند، قاتلی که آنان را جلوی ورودی خانه هدف گلوله قرار داد. خواهرم، ربکا، زیبا، سرکش، خونسرد و بسیار مستقل است. او برای خوشبختی به کسی نیاز ندارد. هر چند برای خوشبختی نیازمند خطر است. من حساس، آرام، با استعداد و هراسانم. از خیلی جهات مقابل خواهرم. من به امنیت، حمایت و مردی که دوستم داشته باشد نیاز دارم.»

درودیان کتاب دیگری را نیز با عنوان «به سوی من بازگرد» اثر ملیسا فاستر ترجمه کرده که هنوز راهی کتابفروشی‌ها نشده است.

رمان «دروغ‌هایی که گفتیم» اثر دایان چمبرلین با ترجمه هما درودیان در 504 صفحه و به بهای 16 هزار و 800 تومان از سوی انتشارات البرز منتشر شده است
.

http://www.ibna.ir/vdcjatevyuqeaxz.fsfu.html


 

فهیمه رحیمی نویسنده و رمان نویس معاصر ایرانی است. وی با داشتن 7 کتاب در میان 47 کتاب پرفروش پس از انقلاب 57 در ایران، رکورددار آن فهرست بوده‌است.

او تجریه کار در زمینه خبرنگاری ورزشی و  ادبیات کودک دارد. نخستین فعالیت ادبی جدی فهیمه رحیمی نوشتن قطعه‌ای ادبی با عنوان دلم برای پروانه می‌سوزد در 9 سالگی بود و اولین کتاب خود را با عنوان بازگشت به خوشبختی در سال 1369 منتشر کرد.

وی 23 عنوان رمان نوشته و منتشر کرده‌است که بسیاری از آن‌ها به چاپ (بالای 10) رسیده‌اند. رحیمی 23 اثر برای کودکان نوشته که هیچ‌کدام به چاپ نرسیده است.

فهیمه رحیمی در 17 سالگی ازدواج کرده که حاصل آن، یک پسر و یک دختر است.

این نویسنده صبح روز 28 خرداد 1392 در بیمارستان مهر تهران درگذشت.

   آثار

  • بازگشت به خوشبختی (1369)
  • ابلیس کوچک
  • اتوبوس
  • آریانا
  • اشک و ستاره
  • باران
  • بانوی جنگل
  • پاییز را فراموش کن
  • پریا
  • پنجره
  • تاوان عشق
  • حرم دل
  • خلوت شب‌های تنهایی
  • خیال تو
  • روزهای سرد برفی
  • زخم خوردگان تقدیر
  • سال‌هایی که بی تو گذشت
  • شیدایی (آخرین رمانش)
  • عشق و خرافات
  • کوچه باغ یادها
  • ماندانا (ادامه رمان پنجره)
  • هنگامه
  • همیشه با تو
  • آمار و احتمالات کاربردی/ تدوین فهیمه رحیمی؛ زیرنظر علیرضا لچیانی.
  • آم‍وزش‌ ب‍رای‌ ک‍ارش‍ای‍س‍ت‍ه‌: 222ب‍ن‍د ت‍وص‍ی‍ه‌ه‍ای‌ س‍ازم‍ان‌ ج‍ه‍ان‍ی‌ ک‍ار/ ب‍ه‌ پ‍ی‍وس‍ت‌ راه‍ک‍اره‍ای‌ اس‍اس‍ی‌ اص‍لاح‍ات‌ ... ت‍ج‍رب‍ی‍ات‌
  • اکولوژی عمومی
  • انتظار
  • ب‍اور آف‍ت‍اب‌/
  • رزکبود
  •  

 

معرفی کتاب: «به سختی پولاد به نرمی لبخند» عنوان کتابی است از مجموعه « قصه قهرمانان انقلاب » که به زندگی شهید لاجوردی از کودکی تا شهادتش در تاریخ 1 شهریور 77 توسط منافقان می‌پردازد. این شهید رئیس پیشین زندان اوین و دادستان انقلاب در دهه شصت بود که پس از بازنشستگی در محل کسب خود در بازار تهران توسط دو نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق ترور شد.در این کتاب بیشتر به زندگی وی از دوران نوجوانی تا شهادت پرداخته می‌شود و مستندهای نگارش این کتاب ماهنامه‌ یاران شاهد، اسناد ساواک، نرم‌افزارهای بنیاد شهید، خاطرات عزت شاهی، دیگر اسناد و مدارک مکتوب درباره وی و همچنین تحقیقات و گفت وگوهای نویسنده بوده است.زندگی سیاسی و خانوادگی لاجوردی، مبارزات و خاطرات زندان او در 8 فصل، در قالب داستانی برای گروه سنی نوجوان منتشر شده است.

گزیده متن:حاج مهدی توپ را شوت کرد. غلام وفاخواه ، توپ را باسر در کنج دروازه اسرائیل

قرار داد.یکباره استادیوم منفجر شد. همه از جای خود بلند شده بودند و بازیکنان را تشویق می کردند. از چهار نقطه استادیوم ، تکه کاغذهایی بالای سرم مردم چرخ زنان پایین آمد. همه فکر می کردند کاغذها به خاطر خوشحالی تماشاگران است ؛ ولی وقتی آن ها را برداشتند، دیدند رویش شعارهایی بر ضد اسرائیل نوشته شده است.
بازی داشت به پایان می رسید. اسدالله و دوستانش ، فکر همه چیز را کرده بودند. قبل از پایان بازی ، چند تراکت و پلاکارد را برده و در ضلع جنوبی استادیوم کنار کلیسای ارتدوکس گذاشته بودند.


http://www.maraghehpl.ir/